اهالی کوی جهاد

جهادعلمی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

جهادعلمی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

اهالی کوی جهاد

سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم . افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت . دلهای ما پر از عشق جهاد و شهادت است .
بـا نـام و یـاد خــدا بر آن شدیم تا در جـنــگ نــرم از تیـرهای ماهواره های ملعون به ماه پاره خود جلوگیری کنیم.

آخرین نظرات
نویسندگان

دوره ای در سرزمین بلوط ها(1)

جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن رحیم

این دوره جهادی هم با تمام پستی ها و بلندی هایش گذشت. دوره ای بسیار بسیار متفاوت، دوره ای در جایی بسیار متفاوت در کنار مردمی بسیار گرم و مهربان و باصفا که از نگاهشان مهربانی و سادگی می بارید و همدلی در میان مردمش موج می زد. سرزمینی بکر بکر که می شد بوی امام زمان را در آنجا استشمام کرد بوی مستضعفینی که وارثان زمین خواهند شد...

خیلی چیزها در آنجا بود که در قالب کلمات نمی گنجد فقط باید آنجا باشی و در هوای روستا نفس بکشی با بفهمی ...


استان چهارمحال بختیاری، شهرستان لردگان، منطقه سردشت، روستای آبزیر

روستا در دامنه ی دره ای قرار دارد و سراسر دامنه و حتی قله ی کوه ها پوشیده از درختان بلوط است.

و

(همه ی درختانی که در عکس ها می بینید بلوط اند)

خانه های روستایی بصورت گروه گروه در دره ساخته شده بودند و عموما چیزی به نام حیاط نداشتند بلکه فضایی که بین خانه ها ایجاد شده بود حکم حیاط را داشت. همه ی خانه ها ایوانی داشتند رو به کوه و نشستن در آن فوق العاده لذت بخش بود.

در روستا زمین مسطحی برای کشاورزی نبود و در کنار اغلب خانه ها باغچه کوچکی با درختان گردو به چشم می خورد. تنها امکانات روستا دومسجد که یکی نوساز بود و دو مدرسه دبستان و راهنمایی یک خانه بهداشت بود . و نه تنها خبری از مغازه های جور واجور نبود بلکه حتی بقالی ساده ای هم ندیدیم. روستا اگرچه خانه های نوساز داشت اما  معماری آن تفاوتی با خانه های قدیمی تر نداشت. درست مثل روحیات مردم روستا.


منتظر ادامه ی این پست باشید حرف های زیادی هست برای گفتن از آبزیر و مردمانش...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۰
من یک جهادی ام

نظرات (۲)

سلام رفیق قدیمی. بگو!! خیلی بگو! از این دوره هر چی بگیم کم گفتیم! بگو از اون شب آسمونی و ستاره های پرستاره! بگو از صبح های همقدم با قرآن! بگو از شبای تاریک و زمزمه های یا وجیها عنداله اشفع لنا عنداله تک تک جهادی های دلتنگ! بگو از دست زبر بچه های اونجا! از نگاه بچه ها بگو! از شور و اشتیاق بچه ها بگو! از جهادگرای پا به رکاب دوره اولی بگو! تاز پدر مهربونی که همرامون بود و جای هر خلایی رو پرمیکرد! بگو! بگو! تا میتونی بگو! من که اشکام نمیذاره! تو بگو! حداقل تو بگو! تا بعد نگند چرا نگفتین!!!!!!!
چه جالب. به به. خوش به سعادت همگی اونایی که بودن و این آب و هوای دلچسب و این جو پر از امید رو استشمام کردن...
اون لا به لا برای ما هم دعا کنید، برای ما بی سعادتا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی