اهالی کوی جهاد

جهادعلمی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

جهادعلمی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

اهالی کوی جهاد

سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم . افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت . دلهای ما پر از عشق جهاد و شهادت است .
بـا نـام و یـاد خــدا بر آن شدیم تا در جـنــگ نــرم از تیـرهای ماهواره های ملعون به ماه پاره خود جلوگیری کنیم.

آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «ادبی» ثبت شده است

زیباترین باران ها در افریقا می بارد
در "گیسلو"
"کادونا"
خونین ترین روز عاشوراست
بزرگترین فریاد
اربعین است
و سرخ ترین خبر
در "زاریا" ست
و تا هنوز شیعیان دو گروه اند
یکی تیر می خورد و یکی مدال می گیرد
یکی تبعید می شود و یکی تبلیغ می شود
با اتصال دائم و پر سرعت به هر چیز
از "عرب سِت" تا ویزای شنگن و
تا دیدار با وزیر مختار
فالوده می خورند از شیراز تا واشنگتن
برو بیا دارند با خرگوش ها و
سوسمارهای عبدالعزیز
فلسطین، نه
زینبیه ، هرگز
جهاد، اصلا و ابدا
اما قمه، حتما
چلوکباب ، همیشه
و مرجعیتی که مُهر می شود دهانش
به مُهر و مِهر ملکه
و زاریا، شیراز نیست
لندن نیست
که زاریا، قدس است و کربلای حسین(ع) است
و زینت ابراهیم
زینب زمانه ی ماست


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۰
من یک جهادی ام

راضی که باشی نمی دانی چه رازی در پس این پرده نهفته شده!

اما دستی به زیر چانه می زنی و نظاره گر تقدیری می شوی که دلت بابتش قرص است...

راضی که باشی ته دلت هم شاید بگیرد!اما یک حس خوشحالی عمیق تری تسکینش می دهد...

راضی که باشی می دانی و خوب می فهمی که قرار است بهترین را برایت رقم بزند به شرط این که "تو" راضی باشی!

راضی که باشی دلت گرم است به روزهای ناب تر از نابی که خواهد آمد...

و تو برایش روزها و ثانیه ها صبرکردی و زبان فروبردی و برای رضایش راضی شدی!

راضی که باشی از عمق جان درک خواهی کرد که این بار "قسمتت"نبود!

این روزها راضی ام و دلخوشم تنها به مستحبی که جوابش واجب است حتی از این فاصله...

السلام علیک یا غریب الغربا...

وای کاش دراین کرامت,کرمت نصیب ماهم می شد و مشهدالرضایی می شدیم...

                                        

                                       


پ.ن:انشالله که بچه های جهادی بهمون سر می زنند فقط شاید وقت نمی کنند یا سرشون شلوغه که کامنت بذارند وگرنه غیرممکنه ماروفراموش کنند!


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۲
عطر گل یاس

توی تقویم داشتم یه چرخی می زدم که چشمم افتاد به مناسبت امروز:روز فرهنگ پهلوانی وورزش زورخانه ای !

یکدفعه بغضی گلوم رو گرفت!"به یاد اون پهلوونی که توی ظلمت جلو دشمن اذان صبح میگفته!"

یاد کسی که سالهاست گمنامه اما همیشه قهرمان زندگیمه!

پهلوونی که همه رو یاد پوریای ولی انداخت و سعی می کرد بدنی قوی داشته باشه تا بتونه در راه خدا ازش استفاده کنه...

به یاد ماجرایی در دوران مجروحیت ابراهیم افتادم

از زبان عباس هادی:

در دوران مجروحیت ابراهیم به یکی از زورخانه های تهران رفتیم.ما در گوشه ای نشستیم.با وارد شدن هر پیشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد و تازه وارد هم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و با لبخندی برلب در گوشه ای می نشست!

ابراهیم با دقت به حرکات نگاه می کرد و بعد هم برگشت و آرام به من گفت:این ها را ببین که چطور از صدای زنگ خوشحال می شوند!

بعد ادامه داد:بعضی از آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند.این ها اگر اینقدر که عاشق این زنگ بودند عاشق خدا می شدند دیگر روی زمین نبودند .بلکه در آسمان ها راه می رفتند !بعد گفت :دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است!

اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض می شود وتازه معنی زندگی کردن را می فهمد.بعد ادامه داد:توی زورخانه خیلی ها می خواهند ببینند چه کسی از بقیه زورش بیشتر است و چه کسی زودتر خسته می شود!اگر روزی میاندار ورزش شدی تا دیدی کسی خسته شده برای رضای خدا سریع ورزش را عوض کن. من زمانی میاندار ورزش بودم و این کار را نکردم البته منظوری نداشتم اما بی دلیل بین بچه ها مطرح شدم ولی تو این کار را نکن!

ابراهیم می گفت انسان باید هرکاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد.

آگاه باش عالم هستی زبهر توست

غیر از خدا هرآن چه بخواهی شکست توست...

برگرفته از کتاب :سلام برابراهیم

به یاد پرستوی گمنام کانال کمیل شهید ابراهیم هادی...

                                  


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۶
عطر گل یاس

آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد

روزی که پیدا می شود خورشید پشت ابر
باید که بارانی ترین روز جهان باشد

مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده ست
باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد

با خود تصور می کنم گاهی نگاهش را
چشمی که بی اندازه باید مهربان باشد

یک روز می آید که اینها خواب و رؤیا نیست
و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد

بی بی که جان می داد بالا را نشان می داد
شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد

بی بی که پای دار هی این آخری می گفت
این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۸
عطر گل یاس