تا اومدیم چشمی به هم بزنیم تابستون94هم گذشتو رسیدیم به شهریور و دوره جهادی!
این روزا بعد از روز شماری ها و زحمت های بچه های مسئول بالاخره صدای"این الجهادیون" به گوشمون رسید و ذوق مرگ برای آماده شدن و رفتن به منطقه شدیم!
امسال مهمون مردم خوب روستای آبزیر شهرستان لردگان در استان چهار محال بختیاری خواهیم بود طبق سال های گذشته دوره جهادی تابستون به صورت علمی فرهنگی برگزار میشه!
امیدوارم که بتونیم با اخلاص!کارکنیم به قول دوستی بد نیست قبل از سفر یه دفتر صد برگ بگیری و فقط بنویسی اخلاص!تا یادت نره به هوای چه چیزی بار سفر بستی و برای رفع کدوم نیاز "خودت"عازم شدی!
انشالله که این سفر روگرچه زیارتی نیست اما چون خداییه با اذن از مادر سادات شروع کنیم تا اجرش رو هم از خود بی بی بگیریم که البته خودمون هم خوب می دونیم که به برکت این محفل جهادی خیلی وقت ها "دستمزدمون"رو بی منت پیش پیش دادند...
و هرکس هم به هرمقداری که درتوانش بوده بدون چشم داشت از خلق الله تنها برای مادر سادات زحمتش رو کشیده و بس!
مارا هنری نیست به جز نوکری تو
تا بوده همین بوده و تا هست همین هست!
امیدوارم که این روزهای پایانی تابستان را باگرمای دعای خیر بچه های منطقه به خوبی به پایان ببریم...
از این بست که نمی شود!از آن صحن هم که نه!آن یکی رواق هم غلغله است.خادم ها همه را به راه سمت راست هدایت می کنند!با بلند گو, با چوب پر,بادست.
پابه راه سمت راست می گذارم.من,سندل به پاها, چادرسیاه ها,دشداشه پوش ها, کت شلواری ها ,چادررنگی ها, عمامه مشکی ها, دمپایی پاره ها ,چفیه به سرها, عبا به دوش ها, لی پوش هاو...می رسیم به منتهای راست.به عشق منتهای راستی. مهر هست,فرش هست, قبله هست,مکبر,صف,نماز,خدا!واین همه امکانات ورودی نمی خواهد!منتهای راستی هست; وتو؟
سلام برتوکه امامی; که رضایی; که حرمت به اندازه ی دلت نیست; که حرمت شکرستان است; منتهای راستی; بازار زیارت; بهشت دل ها;
سلام برتو که دلم امانت!
آقا جان میلادتان مبارک...
پس از نهایی شدن متن تهیه شده در مذاکرات، تا کنون رهبر انقلاب در خطبههای نماز عید فطر و دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، در پاسخ به نامهی رئیس جمهور دربارهی پایان مذاکرات و همچنین در دیدار با اعضای مجمع جهانی اهلبیت دربارهی متن نهاییشده و اصولی که در ادامهی مسیر، رعایت آنها ضروری است خطاب به مسئولین و مردم نکاتی را متذکر شدند. اما مهمترین نظرات رهبر انقلاب، در دورهی پس از پایان مذاکره چه بوده است؟
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به اینجا
راضی که باشی نمی دانی چه رازی در پس این پرده نهفته شده!
اما دستی به زیر چانه می زنی و نظاره گر تقدیری می شوی که دلت بابتش قرص است...
راضی که باشی ته دلت هم شاید بگیرد!اما یک حس خوشحالی عمیق تری تسکینش می دهد...
راضی که باشی می دانی و خوب می فهمی که قرار است بهترین را برایت رقم بزند به شرط این که "تو" راضی باشی!
راضی که باشی دلت گرم است به روزهای ناب تر از نابی که خواهد آمد...
و تو برایش روزها و ثانیه ها صبرکردی و زبان فروبردی و برای رضایش راضی شدی!
راضی که باشی از عمق جان درک خواهی کرد که این بار "قسمتت"نبود!
این روزها راضی ام و دلخوشم تنها به مستحبی که جوابش واجب است حتی از این فاصله...
السلام علیک یا غریب الغربا...
وای کاش دراین کرامت,کرمت نصیب ماهم می شد و مشهدالرضایی می شدیم...
پ.ن:انشالله که بچه های جهادی بهمون سر می زنند فقط شاید وقت نمی کنند یا سرشون شلوغه که کامنت بذارند وگرنه غیرممکنه ماروفراموش کنند!
بانوجان میلادتان مبارک
فرصت را غنیمت می شمرم تا به مناسبت میلاد حضرت معصومه(س) وبلاگ صالحات را معرفی کنم. به امید اینکه دختران سرزمینمان سکنی بخش خانه هایی شوند که نور خدا را در آن ها گسترانده اند.
ماهی سرخ عاشق دریا
دست بسته رسیده ای از راه
صدوهفتاد و پنج حسرت را
باخود آورده ای فقط همراه
مادرت ایستاده باحسرت
هرزمان که شهید آوردند
باز در بین تیترهای خبر
هی بخوان که شهید آوردند
بی قرارت شده است و قطره اشک
نمکی روی زخم او شده است
دست هایی که دست بسته تو را
پیش چشم زمانه رو شده است
صدو هفتاد و پنج زنده به گور
گنج هایی که در دل خاکند
صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ...
و خبر ها چقدر غمناکند
در دل رود بی قراری بود
اشک مادر همیشه جاری بود
خبر آمد رسیده ای از راه
آخرین موسم بهاری بود
دل به دریا زدی ولی ای عشق
از دل خاک سر برآوردی
از سفر جز پلاک خونی خود
باخودت چیز دیگر آوردی؟
آمدی و خوش آمدی اما
مادرت بود و چشم هایی تر
جای تو بر زمین نخواهد بود
ماهی سرخ از آسمان چه خبر؟
--------------------------------------
این بار قسمت بچه های اصفهان شد تا پذیرای 38 مروارید غواص باشیم
وعده دیدار دوشنبه 19مرداد میدان امام (ره) ساعت17
بچه ها برخیزید شهر را آب و جارو کنیم مهمان داریم شاید هم اگر دل هایمان را آب و جارو کنیم، بهتر باشد. نه اصلا آنها آمده اند ما را از چرک و کثیفی روزمرگی ها بشویند. آری مهمان داریم میهمانانی که از کربلا برگشته اند، دست پر آمده اند اگرچه دست هایشان بسته است. رفیق نکند دست خالی بمانیم نکند راز دست های بسته شان را نفهمیم و تنها به اشکی بسنده کنیم. واقعیت این است که ما میهمان سفره ی شهداییم، آن هم شهدای غواص.
امروز شهرمن میهمان بود، همین روزها به شهر شما هم میآیند. دراین میان اگر هیاهوی درونت به آرامش رسید، یاد بچه های جهاد هم باش. یاعلی
برنامه تشییع شهدای غواص در استان اصفهان
توی تقویم داشتم یه چرخی می زدم که چشمم افتاد به مناسبت امروز:روز فرهنگ پهلوانی وورزش زورخانه ای !
یکدفعه بغضی گلوم رو گرفت!"به یاد اون پهلوونی که توی ظلمت جلو دشمن اذان صبح میگفته!"
یاد کسی که سالهاست گمنامه اما همیشه قهرمان زندگیمه!
پهلوونی که همه رو یاد پوریای ولی انداخت و سعی می کرد بدنی قوی داشته باشه تا بتونه در راه خدا ازش استفاده کنه...
به یاد ماجرایی در دوران مجروحیت ابراهیم افتادم
از زبان عباس هادی:
در دوران مجروحیت ابراهیم به یکی از زورخانه های تهران رفتیم.ما در گوشه ای نشستیم.با وارد شدن هر پیشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد و تازه وارد هم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و با لبخندی برلب در گوشه ای می نشست!
ابراهیم با دقت به حرکات نگاه می کرد و بعد هم برگشت و آرام به من گفت:این ها را ببین که چطور از صدای زنگ خوشحال می شوند!
بعد ادامه داد:بعضی از آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند.این ها اگر اینقدر که عاشق این زنگ بودند عاشق خدا می شدند دیگر روی زمین نبودند .بلکه در آسمان ها راه می رفتند !بعد گفت :دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است!
اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض می شود وتازه معنی زندگی کردن را می فهمد.بعد ادامه داد:توی زورخانه خیلی ها می خواهند ببینند چه کسی از بقیه زورش بیشتر است و چه کسی زودتر خسته می شود!اگر روزی میاندار ورزش شدی تا دیدی کسی خسته شده برای رضای خدا سریع ورزش را عوض کن. من زمانی میاندار ورزش بودم و این کار را نکردم البته منظوری نداشتم اما بی دلیل بین بچه ها مطرح شدم ولی تو این کار را نکن!
ابراهیم می گفت انسان باید هرکاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد.
آگاه باش عالم هستی زبهر توست
غیر از خدا هرآن چه بخواهی شکست توست...
برگرفته از کتاب :سلام برابراهیم
به یاد پرستوی گمنام کانال کمیل شهید ابراهیم هادی...
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
روزی که پیدا می شود خورشید پشت ابر
باید که بارانی ترین روز جهان باشد
مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده ست
باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد
با خود تصور می کنم گاهی نگاهش را
چشمی که بی اندازه باید مهربان باشد
یک روز می آید که اینها خواب و رؤیا نیست
و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد
بی بی که جان می داد بالا را نشان می داد
شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد
بی بی که پای دار هی این آخری می گفت
این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد...
پرده ی اول: بشاگرد کجاست؟!
نام:عبد اله
نام خانوادگی: والی
متولد:1348
معروف به:حاج
عبداله
بعد از پِیروزی انقلاب به فرمان امام
برای سرکوب فتنه و آشوب ضد انقلاب ها به همراه برادرش امیر و خیل جوانان غیرتمند
ایرانی عازم کردستان شد و در آنجا به ایفای وظیفه ی خطیر خود یرداخت.او ضمن پاسداری
از انقلاب در کارهای عمرانی کردستان به خصوص آب و برق رساتی و تامین دیگر ضرورات
اولیه زندگی محرومان کردستان تلاش نمود.
مدتی نگذشت که
آشوب هایی نظیر آشوب کردستان سراسر کشور را گرفت و بالأخره دشمن
با تحریک صدام حسین جنگ بزرگی را به ایران تحمیل کرد.
عبداله با شروع
جنگ به جنوب آمد،بله! عبداله وقتی تشخیص داد باید در یک مبارزه بزرگ شرکت کندهمراه
دیگر جوانان رزمنده به جنوب آمد.
او در آن زمان کارمند بانک بود و از طرف بانک مأمور شده
بود که در وزارت بازرگانی هم فعالیت داشته باشد.
عبداله پس از چند
ماه برای مرخصی به تهران آمد و به دفتر وزیر بازرگانی رفت تا با او ملاقاتی داشته
باشد،پس از ملاقات از همیشه گرمتر وزیر،به عبداله گفت:
میخواهم شما را
به یک مأموریتی بفرستم،آیا آمادگی دارید؟
عبداله که مدت
زیادی را در مأموریت بوده به خاطر مسئولیت هایی که در جبهه و در تهران به عهده
داشت و اینکه وقت رسیدگی به خانواده اش را نداشت بدون اینکه در مورد مأموریت چیزی
بداند از وزیر خواست که فرد دیگری را به این مأموریت بفرستد و با قاطعیت مخالفت
کرد اما وقتی از او شنید که امام این چنین
دستور داده اند که:"منطقه ی بسیار محرومی به نام بشاگرد هست.یک هیأتی به آنجا
بفرستید و یک رسیدگی به حال این محرومان بکنید باید برای این مردم کاری بکنید.ان
شاءالله"
بدون هیچ درنگی
پرسید:" بشاگرد کجاست؟!"
سلام به همه ی بچه های گل جهادی
خوشحالم که از امروز برنامه کاری وبلاگ اهالی کوی جهاد رو اینجا می تونیم ادامه بدیم
بخاطر این وقفه چند ماهه از همتون عذرخواهی میکنم و امیدوارم بتونیم هرچه زودتر نبودمون رو جبران کنیم.
توی این چند ماهه دلمون برای همه ی جهادیا و مخاطبای اهالی کوی جهاد حســـــــــــــــابی تنگ شده و خیلی شرمندتونم که وبلاگمون از اتفاقات این چند ماهه دور بوده از: نمایشگاه پنجره ای رو به آسمان کارگاه های قرآنی هفتگی دفتر اردوی چند ساعته امام زاده سید محمد و اردوی جهادی مشهد مقدس و...
انشالله که به حق دعای خیر بچه های جهادی بتونیم بی وقفه به کارمون ادامه بدیم و دیگه شرمندتون نشیم
یه مژده هم بهتون بدم این که انشالله با همکاری بچه ها کم کم در طول ترم جدید اتفاقاتی که در طی این چند ماه گذشت رو از جمله خاطرات و عکس های نمایشگاه و اردوی مشهد با عنوان"خاطره ای که گذشت..."توی وبلاگ بهتون ارائه میدیم: )
و حتما حتما هم سعی میکنیم تا جایی که بتونیم مطالب وبلاگ قبلی رو به اینجا منتقل کنیم: )
گاهی آنقدر غرق تجملات و وابستگیهای دنیوی شدهایم که از حقیقت انسانسازی و شناخت حقیقت حیات خود غافل شدهایم
مبدا و اساس خویش را فراموش میکنیم ناخودآگاه روحت پرمیکشد برای یاد آوری روزهای خوب درکنار دوست بودن.. خوشا به حال آنان که نور خدا را می بینند و عطر حضورش را استشمام می کنند. خوشا به حال آنان که در هر لحظه و هر نفس ذکر و یاداو را در دل دارند و یک آن از او غافل نیستند. خداوندا ما را توفیق ده تا در زمره این دسته از عاشقان تو باشیم! آمین! دوستانی که در زمره معتکفین هستند مارو از دعای خیرشون بی نصیب نگذارند...
سلااااااااااااااااااااااااااااام
این الرجبیون ؟!!!!!!!!!!!!!!!!
خوبین؟
شما که خبری از ما نمی گیرین ، ما گفتیم خبر بگیریم ببینیم کجا هستند ...؟
یعنی می شه ماه رجب باشه و آدم غم تو دلش بمونه ؟ از روز اول رجب ولادت امام محمد باقر بگیریم تا شب آرزوها ... از شب آرزوها تا میلاد امام جواد.. از میلاد امام جواد تا میلاد امیر دل ها ... از شهادت بانوی صبر تا 27ورجب که علاوه بر مبعث پیامبر ( عروسی یه عروس خانمه )...
این مناسبت ها یعنی اینکه شما یه روز و از دست بدی بقیه روزها هست برای جبران ... اما کل ماه رجب رو نباید از دست داد ...
حتی اگه اعتکاف نمی ریم یا نمی تونیم بریم که بتونیم استفاده کنیم از این فرصت ناب " خلوت با خودمون و خدا "
می تونیم همه این ماه رو " معتکف " باشیم...حتی اگر در اعتکاف نباشیم...
دوستون داریم شدید
از این که در این روز های پر خیر و برکت ، به یاد ما هم هستین متشکریم...
در نهایت : میلاد امام جواد (علیه السلام ) رو به همه جهادی ها چه از نوع درگیر نمایشگاه چه از نوع غیر درگیر تبریک می گم..
امیدواریم که مصادف شدن نمایشگاه پنجره ای رو به آسمان با ایام ماه رجب برای همه جهادی ها یه دریچه باشه به سوی آسمانِ معنویت و برکت برای همه عمرمون...
بچه ها قبول ندارین که ماه رجب هم : پنجره ای رو به آسمان ه؟!
شایدم من اینجوری فکر می کنم
حضرت زهرا (سلام الله علیها) یار و مددکارتون
یاحق
گزارش واحد فرهنگی: 1.به روز رسانی بورد به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س) 2.به روز رسانی فضاسازی به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س) 3.به روز رسانی بورد شهدا 4.به روز رسانی وبلاگ 5.جمع آوری محتوای شماره سوم نشریه عالمی دیگر 6.تعیین داوطلبان گروه نمایشگاه از بین اعضای واحد 7.شماره بندی جدید کتاب های قفسه کتاب گزارش واحد تشکیلات: 1.تعیین مسئول مستند نمایشگاه 2.تقسیم وظایف بین اعضای واحد جهت آماده سازی محتوی نمایشگاه 3.پیگیری کلاسpre miereو ارائه تکلیف از طرف شرکت کنندگان گزارش واحد آموزش: 1.آماده کردن بخشی از محتوای غرفه های نمایشگاه 2.گرفتن گزارش سلاله 3.اضافه کردن محتوای جدید به بانک نرم افزاری
در جامعهی ما، در کشور عزیز و پهناور ما، اسلام با هر منشأ اجتماعی افراد و با هر سلیقهی اجتماعی، از همهی ما انسجام را، همافزایی را، به یکدیگر کمک کردن را میخواهد.
همه با برادری اسلامی به مسئلهی ارتباطِ میان دولت و ملّت نگاه کنند و با آن شیوه رفتار بکنند.
من مردم عزیزمان را به بیتفاوتی دعوت نمی کنم، به نظارت نکردن دعوت نمی کنم؛ آنها را به اهتمام در مسائل اساسی کشور دعوت می کنم؛
امّا اصرار میکنم که برخوردها نه از سوی مردم نسبت به مسئولین و نه از سوی مسئولین
نسبت به منتقدین، تخریبی نباید باشد؛ نه تحقیرباشد، نه اهانت باشد.
ممکن است در یک قضیّهای، یک عدّهای دغدغه داشته باشند؛ دغدغه داشتن جرم نیست؛ دلواپس بودن جرم نیست. میتوانند کسانی حقیقتاً نسبت به یک مسئلهی مهم و حسّاس کشور، احساس دلواپسی و دغدغهمندی کنند؛ هیچ مانعی ندارد؛ امّا این بهمعنای متّهم کردن نباشد، بهمعنای نادیده گرفتن زحمات و خدمات نباشد