جهادی یادت نرود...
همین امروز فرداست که باید ساکتو ببندی و راهی بشی برای منطقه!یه نگاهی می ندازی به هوای غبار آلود شهرت!
ترافیک و شلوغی خیابونا در و دیوارای شهر انگار که داری باشون خدافظی می کنی !همه ذهنت و فکرت و حالو هوات خودبه خود سوق داده می شه به یه سمت دیگه
به سمت نگاه هایی که حس می کنی منتظر اومدنت هستند نه که نیازی به تو داشته باشند اما اینجا چراغی روشنه که سو سوهای امید رو توی دل اون بچه ها روشن میکنه
و وقتی که می شینی و یه دو دوتا چهار تا با خودت می کنی و فکر میکنی می بینی که باید سرتو بالا بگیری و با افتخار بگی انگار خودت به این رفتن بیشتر نیازمندی!
وقتی خنده و ذوق بچه ها رو می بینی این تویی که بال در میاری و میری توآسمون!
وقتی توی این زمستون که فقط سرماش رو با خودش به همراه آورده می ری پیش اهالی باصفای منطقه و چند ساعتی رو با اونا سپری میکنی اون موقعی که دلت گرم میشه !
وقتی با تمام عشقت و از ته دلت مایه میذاری تا چیزایی رو که تو این چندسال تحصیلت یاد گرفتی بدون چشم داشتی در اختیار بقیه بذاری !
اون موقعه که شاید فکر کنی توی این عمر بیستو اندی ساله که خدابهت داده یه جایی و یه روزی به درد خوردی!
و اون آرامشی که اون لحظه همه خستگی ها ی ذهنت رو التیام می بخشه!
این رو تو مدیون اون آدما و مهربونیاشونی !اینجاست که معنی حرفمو می فهمی وقتی میگم:
اول برای خدا و بعد بخاطر "خودت"داری می ری...
پس شک نکن رفیق جهادی!
پ.ن:محل برگزاری دوره زمستون امسال تغییر کرد و مهمون مردم خوب منطقه بازفت در استان چهارمحال بختیاری هستیم:)
سلام بچه ها
دوستایی که میرید دوره ما رو هم فراموش نکنید
نمیدونم تا دوره بعدی زنده هستم یا نه ولی برا ما هم دعا کنید چون همین دوره ها رو هم باید دعوت شده باشی تا بتونی بری من ک ی بار خودم کارت دعوت رو قبول نکردم این بارم که کارت دعوتم وسطای راه گم شد و بهم نرسید....
التماس دعا.....