اهالی کوی جهاد

جهادعلمی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

جهادعلمی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

اهالی کوی جهاد

سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم . افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت . دلهای ما پر از عشق جهاد و شهادت است .
بـا نـام و یـاد خــدا بر آن شدیم تا در جـنــگ نــرم از تیـرهای ماهواره های ملعون به ماه پاره خود جلوگیری کنیم.

آخرین نظرات
نویسندگان

دوره ای در سرزمین بلوط ها(4)

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۱ ب.ظ


بد نیست این بار از حال وهوای بچه های جهادی این دوره بگم. 9نفر بودیم والبته با خانم ملاکریمی و حاج آقا شعبانی می شدیم 11تا. دوره تو منطقه ای بود که تا حالا نرفته بودیم یعنی آبزیر. و فقط 3نفر از این 9 نفر دوره دیده بودند و بقیه بچه های ورودی 93 بودند که از اردو تشکیلاتی مشهد اول تابستان جهادی شده بودند. (جای خیلی ها خالی بود)

دوره ای که تقریبا همه چیزش دقیقه نود، و کاملا فرا اراده ی انسان جور می شد، حتی گوجه هایش!!!  در کل دوره در هر لحظه با عدم قطعیت همراه بود.

بخاطر شرایط روستا همه ی مواد غذایی را همراه خودمون برده بودیم از برنج و سیب زمینی پیاز گرفته تا نمک و ادویه. و غذا رو یکی از اهالی روستا برامون می پخت.

بیش ازهر دوره ی دیگه ای تلاش و پویایی تو جهادیا موج می زد. با همه ی خستگی های جسمی که تو هر دوره ای هست اما همه سر ساعت بیدار می شدند و بیدار کردن بچه ها که گاهی معضل دوره هاست اصلا وجود نداشت. همدلی و همراهی بچه ها انرژی مضاعفی را به گروه می داد.

 صبر و حمایت مسئول دوره ، مسئولیت پذیری  تدارکات که برای کلاس سرودش هم کلی انرژی گذاشت ، پشتکار و جدیت مستند در ثبت تمام نکات ، دغدغه مندی تمام بچه ها برای آماده سازی محتوای کلاساشون مخصوصا اونی که بعدنماز صبح با جدیت مطالبش رو مرور می کرد. یا دیگری که حتی زنگ های تفریح هم استراحت نمی کرد و تمام وقت با بچه های خردسال بود. یا اون کسی که می گفت این اولین باریه که تو زندگیم این قدر برون گرا شدم و تمام انرژیش رو برای کلاسش گذاشته بود. یا دیگری که برای بهتر شدن کلاسش پیوسته در حال مطالعه و مشورت بود و قدیمی با سابقه 12 دوره که شمع محفلمان بود. و البته همراهی پدرانه ی حاج اقا شبانی و دوستی و صمیمیت خانم ملا کریمی را هم نباید از قلم انداخت.

و البته فضای پرشوری که بچه های حکمت جو در دو روز اول دوره ایجاد کرده بودند هم پر از خاطره است و  آقای دوستانی(مسئول حکمت جوها) که خضوع و سادگی در وجودشان موج می زد. همه و همه دیدنی های این دوره بودند.

و مثل همیشه توسل شبانه ی گروه به ائمه فضای دوره را از هر آلودگی پاک می کرد.

 

در پایان هم می گوییم :"و اذا فرغت فنصب و الی ربک فرغب "(سوره انشراح)

 

و براستی که این راه هیچ پایانی ندارد و در راه رسیدن به خدا هرتوقفی بی معناست.

 

منتظر عکس ها باشید...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۵
من یک جهادی ام

نظرات (۲)

نمدونم چرا؟!! ولی با بعضی از جمله هاتون خیلی حال میکنم!!

این راه پایانی ندارد! و در راه رسیدن به خدا هر توقفی بی معناست.

خدا عمرتون بدد.
 
۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۷ جهادی کوچک
واقعا دوره خیلی خاص بود حتی برای ماهایی که دوره نیومدیم هم برکات زیادی داشت!

خدا خیرتون بده خاطراتی که میزارین خیلی قشنگه!!!آدمو میبره تو حال و هوای خوش دوره!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی