پرده ی اول: بشاگرد کجاست؟!
نام:عبد اله
نام خانوادگی: والی
متولد:1348
معروف به:حاج
عبداله
بعد از پِیروزی انقلاب به فرمان امام
برای سرکوب فتنه و آشوب ضد انقلاب ها به همراه برادرش امیر و خیل جوانان غیرتمند
ایرانی عازم کردستان شد و در آنجا به ایفای وظیفه ی خطیر خود یرداخت.او ضمن پاسداری
از انقلاب در کارهای عمرانی کردستان به خصوص آب و برق رساتی و تامین دیگر ضرورات
اولیه زندگی محرومان کردستان تلاش نمود.
مدتی نگذشت که
آشوب هایی نظیر آشوب کردستان سراسر کشور را گرفت و بالأخره دشمن
با تحریک صدام حسین جنگ بزرگی را به ایران تحمیل کرد.
عبداله با شروع
جنگ به جنوب آمد،بله! عبداله وقتی تشخیص داد باید در یک مبارزه بزرگ شرکت کندهمراه
دیگر جوانان رزمنده به جنوب آمد.
او در آن زمان کارمند بانک بود و از طرف بانک مأمور شده
بود که در وزارت بازرگانی هم فعالیت داشته باشد.
عبداله پس از چند
ماه برای مرخصی به تهران آمد و به دفتر وزیر بازرگانی رفت تا با او ملاقاتی داشته
باشد،پس از ملاقات از همیشه گرمتر وزیر،به عبداله گفت:
میخواهم شما را
به یک مأموریتی بفرستم،آیا آمادگی دارید؟
عبداله که مدت
زیادی را در مأموریت بوده به خاطر مسئولیت هایی که در جبهه و در تهران به عهده
داشت و اینکه وقت رسیدگی به خانواده اش را نداشت بدون اینکه در مورد مأموریت چیزی
بداند از وزیر خواست که فرد دیگری را به این مأموریت بفرستد و با قاطعیت مخالفت
کرد اما وقتی از او شنید که امام این چنین
دستور داده اند که:"منطقه ی بسیار محرومی به نام بشاگرد هست.یک هیأتی به آنجا
بفرستید و یک رسیدگی به حال این محرومان بکنید باید برای این مردم کاری بکنید.ان
شاءالله"
بدون هیچ درنگی
پرسید:" بشاگرد کجاست؟!"